ویانا خورانیویانا خورانی، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره

خوشگل باباش **********

عکس شب یلدا توی مهد کودک ویانا

امروز قرار بود داخل مهد کودک عکس شب یلدا از ویانا بگیرن ولی ویانا خانم همکاری نکرده همین که می خواستند ویانا را موهایش را مرتب کنند ویانا شروع کرده به گریه که من عکس نمی گیرم . حتی بابا سعید هم رفته بود که ویانا را راضی کند ویانا خوابیده بود . دختر گلم مامان وحیده به خاطر عکس شب یلدا یک روز که رفتیم لباس خریدم . امروز که خواستم لباس تحویل بدهم برای عکس مدیر مهد کودک ما علاوه بر عکس شب یلدا ، عکس پاپیزی هم داریم اگر دو مدل لباس می آوردید بهتر بود مامان وحیده با چه عجله ای رفتم اداره که اجازه بگیرم که بروم خانه لباس بیاورم موقعی که رفتم خانه لباس بیاورم موقع برگشت به ترافیک شدید خوردم .   ...
10 آذر 1393

مامان فدات بشم که خانم شدی

روز جمعه مامان پروین مهمان داشت بابا سعید از من پرسید مهمان های مامان پروین چه کسایی هستند من هم داشتم اسمهای مهمان ها را به بابا می گفتم ویانا یکدفعه گفت ویانا هم هست قربونت بروم که همیشه حواست به همه جا هست . روز جمعه که رفتیم خانه مامان پروین ویانا خیلی ذوق داشت که زودتر مهمان ها بیایند بعد از اینکه مهمان ها آمدند ویانا چنان سرگرم بازی با ایرسا ، روشا ، رومینا ، سارینا ، ستیا شده بود که اصلاً پیش مامان وحیده نیامد خیلی تعحب می کردم که ویانا چرا اذیت نمی کند حتی چند بار مهمان ها و یا خودم تو جمع گفتیم که ویانا چقدر دختر خوبی شده واصلاً بهانه گیری نمی کند مامان پروین خیلی تعجب می کرد موقعی که توی آشپزخانه مشغول کار بودم چند بار سر...
8 آذر 1393

وای چقدر میوه

دیروز موقعی که می خواستیم برویم خانه یک وانت جلوی ماشین بابا سعید بود داخل وانت پر از میوه بود ویانا با تعجب نگاه کرد گفت (وای چقدر میوه ) وانتی میوه فروش بود بابا سعید پیدا شد از وانتی نارنگی گرفت ویانا از بایا سعید پرسید از مغازه نارنگی گرفتی ؟ بابا سعید گفت نه از وانتی که  پر از میوه بود . ویانا با تعجب گفت نه از مغازه میوه گرفتی (ویانا اصلاً باورش نمی شد که داخل وانت میوه هم می فروشند )     ...
5 آذر 1393