ویانا خورانیویانا خورانی، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

خوشگل باباش **********

به هم خوردن ساعت خواب ویانا

دخترم چکار کنم که خوابت بهم خورده قبلاً همینکه می ذاشتم روی بالش سینه ام را می دادم می خوردی و می خوابیدی ولی الان تا ساعت 1 و 2 نصفه شب بیداری . سر این موضوع خیلی گریه می کنی از گریه کردن هم نفس کم می آوری می شوی مثل لبو قرمز که چرا داریم می خوابیم من هم مجبورم می شوم برق ها را کامل روشن کنم پا به پای تو بنشیم دستوراتی که صادر می کنی را اجرا کنم آخر سر هم صبح با خستگی و کسلی بروم سرکار.     ...
5 بهمن 1392

شیطنت های ویانا جونم (1390/10/30)

گل دخترم دیروز من توی آشپزخانه مشغول درست کردن غذا بودم دیدم از ویانا خبری نیست چون همین که می روم سر گاز یا ظرفشویی می گه بخل ( یعنی بقلش کنم) اتاق خواب و پذیرائی را نگاه کردم دیدم نیستی یکدفعه چشمم خورد به در حمام دیدم ویانا خانم داخل حمام طفلکی دخترم من را که دید خیلی ترسید ( شوک بهش وارد شد) چون حسابی سرگرم بود؟ ببخشید مامانی نمی دانستم بد موقعی مزاحمت شدم. حالا داخل حمام چکار می کرد ؟ سعی می کردی شیر آب را باز کند بعد به من گفت کثیف (دستش را برد رو موهاش) شاپو (شامپو) بزنم . با کلی دردسر تونستم بیاورمت بیرون .   ...
5 بهمن 1392

بهانه ویانا بخاطر پارک

دخترم چند هقته ای است که حسابی بهانه پارک را می کنه من توی این سرما چطوری ببرم پارک ؟ دو بار بردم پارک بادی ولی با هیچ کدام از اسباب بازی ها بازی نکرد فقط دو تا توپ از استخر توپ برمی دارد و شروع میکنه به راه رفتن منظور از پارک فضای سرپوشیده نیست خانم می خواست هوا هم بخورد وقتی که شروع میکنه به بهانه گیری که ببریم پارک بهش میگیم الان زنگ می زنیم به آقاهه ببینیم پارک باز است یا نه . مکاله مامان و بابا با آ قای خیالی (مسئول پارک) سلام آقا خوبی ؟ خواب بودید یا بیدار ؟ ما ویانا را بیاوریم پارک ؟ پارک بسته است . هوا سرده الان باشه صبح باز هستید ؟ صبح در پارک را باز کن ما ویانا را بیاوریم . چند دقیقه ای ساکت میشو...
2 بهمن 1392

دخترم عاشق آهنگ آهویی دارم خوشگل.....

  آهویی دارم خوشگله فرار کرده زه ستم دوریش برایم مشکله کاش که اون رو می بستم آهویی دارم خوشگله فرار کرده زه ستم دوریش برایم مشکله کاش که اون رو می بستم ای خدا چکار کنم آهو رو پیدا کنم ای خدا چکار کنم آهو رو پیدا کنم آی چه کنم وای چه کنم کجا اون رو پیدا کنم آی چه کنم وای چه کنم کجا اون رو پیدا کنم کاش که اون رو می بستم کاش که اون رو می بستم ...
24 دی 1392

ویانا خانم برای خودش دیروز تولد گرفته بود .

خوشگل باباش دیروز رفته بود از داخل کمد وسایل تزئینی که برای تولدش بود با خوشحالی می آورد بیرون باهاشون بازی می کرد و می گفت تولد تولد و با این کارش حسابی ذوق می کردی بعدش می آورد به مامان و بابا و عمو خلیل نشان می داد می گفت تولد . قربونت برم موقع تولدت که همش گریه کردی و هیچی نفهمیدی الان تازه می فهمی تولد یعنی چه ؟ تازه موقعی که خونه هستیم می رود در کمد سی دی هایش را باز می کنه می گه سی دی تولد یعنی سی دی جشن تولدش را بزاریم نگاه کنه فقط به خاطر مهسا و الهام دوست داره سی دی تولد ببینه چون عاشق خاله مهسا و الهام بخصوص خاله مهسا   ...
23 دی 1392

شعر باب اسفنجی

آماده اید بچه ها؟ بله ناخداااااااااااااااا نشنیدم صداتونوووو بله ناخدااااااااا اوووووووووووووو میاد پیشتون با خوشحالی باب اسفنجی عاشق آبه این تپلی باب اسفنجی اسفنج کوچیک دندون خرگوشی باب اسفنجی باب اسفنجی باب اسفنجی باب اسفنجی شلواااااااار مکعبــــــــــــــییییی ها ها ها ها ها ها دو رو رو دو دو دو  
21 دی 1392