ویانا خورانیویانا خورانی، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره

خوشگل باباش **********

دخترم گلم عيد نوروز كم كم دارد از راه مي رسد .

کلاغه روی دیوار صدا می کرد قار و قار   می گفت خبرخبردار آمده فصل بهار هوا شده پاکِ پاک سبزه در آمد ازخاک برفها دیگه آب شدند چشمه ها پرآب شدند بهار و عید نوروز آمده اند امروز با سبدای پرگل  با لاله و با سنبل در این بهار زیبا دنیا شده باصفا   ...
20 اسفند 1392

هورا ويانا پيروز شد . 1392/12/19

بالاخره ويانا تنواست از پله هاي خانه مان كه خيلي هم زياد ( طبقه چهارم) به تنهايي همه پله ها را بالا برود فقط الان مانده پايين  آمدن پله ها را هم تمرين كند . قربون پاهاي كوچولوش بشوم وقتي كه در خانه را باز كردم ويانا گفت خسته بعد پاهايش را دراز كرد كه كمي خستگي اش در برود. ...
20 اسفند 1392

ديروز با ويانا رفتيم كلبه مادرانه (1392/12/18)

عزيز دل مامان خيلي بيرون رفتن را دوست دارد . ديروز با ويانا رفتيم كلبه مادرانه خيلي بهش خوش گذشت. توي كليه مادرانه وسايل آموزشي و اسباب بازي و استخر توپ و سرسره ، اتاق نقاشي داشت و محيطش خيلي براي بجه ها جذاب و مسئول آنجا خيلي با بچه ها مهربان رفتار مي كرد .         ...
19 اسفند 1392

ويا جونم اصلاً همكاري نمي كند كه از پوشكش بگيرم .

آموزش دستشويي رفتن ويانا اصلاً جواب نمي دهد . روز چهارشنبه ويانا را پوشكش را باز كردم مثل فرفره دويد داخل اتاق كه من پوشاك نكنم دلم برايش سوخت نه شلوار پاش كردم نه شورت گفتم بزارم كمي آزاد باشد . پنج دقيقه نگذشته بود كه ويانا خانم از اتاق آمد بيرون تمام انگشتهاي دستش پي پي چسبيده بود گفتم چكار كردي مگه توي خونه پي پي مي كنند ؟ رفته بود پشت در نشسته بود روي موكت پي پي كرده بود بعد آنقدر در و باز و بسته كرده بود كه پي پي رفته بود زير در ، موكت كثيف شده بود ، دستهاي خودش را هم كرده بود داخل پي پي ( خدا داند كه ديگه چكار كرده بود) بابا سعيد هم جيغش رفته بود روي هوا كه اين چه وضعيتي اگر پوشك مي كردي اينطوري نمي شد . من چكار كنم ويانا اصلاً همكار...
17 اسفند 1392

روز پنجشنبه 1392/12/15 ويانا از پله ها افتاد پائين .

اي خداي مهربان شكر كه هميشه فرشته نجاتت را در كنار بچه ها مي گذاري تا مواظبشان باشند . روز پنجشبه مامان وحيده در حال آماده شدن بود كه برويم بيرون در خانه هم باز  بود يكدفعه ديدم صداي گريه ويانا مي آيد از  داخل پله ها ويانا از ده تا پله سر خورده بود رفته بود پائين .خدا را شكر فقط پيشاني اش كمبود شده كمي هم ورم كرده .  من هم با ديدن اين صحنه آنقدر حالم بد شده بود .     ...
17 اسفند 1392

جوجو هاي ويانا فوت كردند.

ويانا جونم تسليت مي گم جوجوهايت فوت كرده اند.  ويانا سه روز بود كه با جوجوهايش سرگرم بود هر وقت كه مي رسيديم خانه بلافاصله مي رفت جلوي در حمام جوجوهايش را ببيند ولي جوجوها خيلي زود مردند . چون كه ويانا ناراحت نشود بهش گفتيم عمو خليل برده شهرستان عيد كه رفتيم جوجوهايت را از خانه عمو مي آوريم خانه مان .     ...
12 اسفند 1392