ویانا خورانیویانا خورانی، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

خوشگل باباش **********

خرید با ویانا خیلی مشکل شده

ویانا خانم خیلی رفتارهایش شبیه پسر . واقعاً بعضی مواقع به کارهای ویانا با تعجب نگاه میکنم . هر وقت بخواهیم با ویانا برویم خرید واقعاً آدم پشیمان می شود برای مثال دیروز مامان وحیده برای اداره باید مانتوی می گرفتنم وقتی که رفتیم مانتو فروشی ویانا خیلی خیلی شیطونی کرد اولاً که فضای مانتو فروشی خیلی بزرگ بود ویانا فقط در حال دو کردن داخل فروشگاه بود بعد از در ورودی که اتوماتیک باز و بسته می شد خیلی خوشش آمده بود مرتب می رفت بیرون می آمد داخل آخر سر هم آمدند تذکر دادند که ویانا بیاد داخل فروشگاه در خیلی باز و بسته می کند بعدش که آمد داخل کفش و کاپشن و جوراب درآورده بود می گفت گرم عرق کردم به زور ویانا را مجبور کردم که داخل صندلی بنشیند تا شلوار م...
15 دی 1393

شیطنت ویانا توی مهد کودک

دیروز ویانا سر میز صبحانه توی مهد همکلایش فاطمه را صورتش چنگ انداخته بود موقع هم که رفتم ویانا را بیاورم صبر کردم که مادر فاطمه بیاید تا معذرت بخواهم ولی پدربزرگ فاطمه آمده بوده بود بعد از معذرت خواهی هر چی به ویانا گفتم که دیگر این کار را نکند گفت آخه چای من را خواسته فاطمه بگیره به خاطر این زدم و با خنده و اشتیاق تمام برای مامان پروین پشت تلفن تعریف می کرد که چکار کرده ...
15 دی 1393

لباس شستن ویانا

دیروز مامان وحیده داخل آشپرخانه بود ویانا توی حمام مشغول شستن سنگ هایی که از مهد کودک تعطیل شده بود توی خیابان و دیوار پیدا کرده بود و با خودش آورده بود خانه که با آنها بازی کند ( هر روز ویانا از مهد که تعطیل میشود یک کیسه فریزر از مامان وحیده می خواست که سنگ جمع کند بخصوص یک دیوار آجری سمت مهد هست که خیلی ویانا آن دیوار را دوست دارد انگشت می کند داخل آجر که سنگ ریز از داخل دیوار بیاورد بیرون دیروز عابران پیاده  که رد می شدند به کارهای ویانا نگاه می کردند که دارد داخل دیوار دنبال چی می گردد ؟ من هم به یکی از خانمهای که داشت نگاه می کرد گفتم تحقیق علمی ) به خیال خودم که ویانا داخل حمام فقط در حال شستن سنگ یک دفعه رفتم به ویانا سر بزنم ...
14 دی 1393

لجبازی های ویانا

ویانا روز به روز که به بزرگتر میشود خیلی لجبازی هایش بیشتر می شود واقعاً بعضی مواقع به خاطر لجبازی های ویانا مجبور می شود که حسابی من و باباسعید با ویانا برخورد جدی کنیم (دعوا و داد بزنیم سر ویانا) هر چیزی که می خواهد فکر می کند که باید گریه کند تا به خواسته هایش برسد واقعاً این رفتار ویانا شده جنگ عصاب توی خانه.
13 دی 1393

ششم دی اولین شبی که ویانا بدون می می خوابیده

دیروز اولین شبی بود که خیلی راحت خوابیدم ویانا قبل از خواب بابا سعید به ویانا داخل شیشه شیر داد خورد و اصلاً نزدیک می می نیامد ولی دیروز بعدازظهر خیلی ویانا بداخلاق شده بود اصلاً نمی گذاشت هیچ کاری انجام بدهم الان هر کی برود خانه ما فکر می کند داخل خانه زلزله آمده خیلی آشفته بازار فقط تنواستم با ویانا غذا درست کنم .
7 دی 1393