ویانا خورانیویانا خورانی، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

خوشگل باباش **********

ویانا در یک روز سه تا پارک رفت .

ویانا موقعی که می رود خانه مامان پروین  آنقدر همه ویانا را تحویل می گیرند که ویانا دوست ندارد بیاید خانه خودمان موقعی که می خواهیم برگردیم با کلی اشک و گریه می آید خانه . روز جمعه ویانا سه بار پارک رفت . صبح با مامان سوسن رفت پارک نزدیک خانه مامان پروین . بعدازظهر با مامان وحیده رفت پارک بادی مهدیس . شب خانوادگی رفتیم پارک امیر کبیر که ویانا با مامان پروین رفت قسمت شهربازی و کلی با وسایل داخل شهربازی بازی کرد. ...
19 ارديبهشت 1394

مامان طاقت دیدن اشکهای ویانا را ندارد

نفس مامان تو که صبحها دختر خوبی شده بودی برای رفتن به مهد کودک گریه نمی کردی چرا دوباره داری گریه می کنی می دانی مامان طاقت ندارد این طوری از تو جدا بشوم ناز مامان نفس مامان خیلی دوست دارم .  
9 ارديبهشت 1394

روزها که بلند شده ویانا خانم خیلی حوصله اش سر می رود.

دیروز ویانا خیلی حوصله اش سر رفته بود مامان وحیده کلی کار داخل خانه داشت اما به خاطر دختر گلم مجبور شدم ویانا را ببرم بیرون خیلی خوشحال بود که می خواهیم برویم بیرون قول داده بودم که برای ویانا کش مو و کتاب داستان بخرم اما پیدا نکردم به جای قولی که داده بودم یک دست بلوز و شورت طرح زرافه خریدم آمده خانه ویانا برای شام ماکارونی و بابا سعید هم تخم مرغ آپز و سیب زمینی خواسته بودند بعد از پختن شام ، مرتب کردن خانه و جاروبرقی .
8 ارديبهشت 1394