پرفوسور ویانا خورانی
مهد کودک اردیبهشت 94
ویانا در یک روز سه تا پارک رفت .
ویانا موقعی که می رود خانه مامان پروین آنقدر همه ویانا را تحویل می گیرند که ویانا دوست ندارد بیاید خانه خودمان موقعی که می خواهیم برگردیم با کلی اشک و گریه می آید خانه . روز جمعه ویانا سه بار پارک رفت . صبح با مامان سوسن رفت پارک نزدیک خانه مامان پروین . بعدازظهر با مامان وحیده رفت پارک بادی مهدیس . شب خانوادگی رفتیم پارک امیر کبیر که ویانا با مامان پروین رفت قسمت شهربازی و کلی با وسایل داخل شهربازی بازی کرد. ...
نویسنده :
مامان ويانا
8:30
دهم اردیبهشت تولد پسر عموی مامان پروین
نیکا بچه ی دختر عموی مامان پروین کوچکترین مهمان تولد ...
نویسنده :
مامان ويانا
10:16
اداره مامان وحیده
اولین مربی های ویانا (مهری و زری جان) روزتان مبارک
کادوهای ویانا به مناسبت روز معلم به مدیر مهد - مربی ها - پیشخدمت ...
نویسنده :
مامان ويانا
7:27
باباسعید بهترین بابای دنیا
مامان طاقت دیدن اشکهای ویانا را ندارد
نفس مامان تو که صبحها دختر خوبی شده بودی برای رفتن به مهد کودک گریه نمی کردی چرا دوباره داری گریه می کنی می دانی مامان طاقت ندارد این طوری از تو جدا بشوم ناز مامان نفس مامان خیلی دوست دارم .
نویسنده :
مامان ويانا
8:44
روزها که بلند شده ویانا خانم خیلی حوصله اش سر می رود.
دیروز ویانا خیلی حوصله اش سر رفته بود مامان وحیده کلی کار داخل خانه داشت اما به خاطر دختر گلم مجبور شدم ویانا را ببرم بیرون خیلی خوشحال بود که می خواهیم برویم بیرون قول داده بودم که برای ویانا کش مو و کتاب داستان بخرم اما پیدا نکردم به جای قولی که داده بودم یک دست بلوز و شورت طرح زرافه خریدم آمده خانه ویانا برای شام ماکارونی و بابا سعید هم تخم مرغ آپز و سیب زمینی خواسته بودند بعد از پختن شام ، مرتب کردن خانه و جاروبرقی .
نویسنده :
مامان ويانا
8:06