روزها که بلند شده ویانا خانم خیلی حوصله اش سر می رود.
دیروز ویانا خیلی حوصله اش سر رفته بود مامان وحیده کلی کار داخل خانه داشت اما به خاطر دختر گلم مجبور شدم ویانا را ببرم بیرون خیلی خوشحال بود که می خواهیم برویم بیرون قول داده بودم که برای ویانا کش مو و کتاب داستان بخرم اما پیدا نکردم به جای قولی که داده بودم یک دست بلوز و شورت طرح زرافه خریدم آمده خانه ویانا برای شام ماکارونی و بابا سعید هم تخم مرغ آپز و سیب زمینی خواسته بودند بعد از پختن شام ، مرتب کردن خانه و جاروبرقی .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی