نگرانی بابا سعید و گریه کنان مامان سوسون - مامان پروین - خاله الهام و خاله مهسا
از دیروز که خبر رفتن به تهران قطعی شده مامان پروین فقط می گوید بچه ام را گرفتید و صدای مامان پروین دیگر در نمی آید خیلی دارد قصه می خورد دیشب مامان پروین خوابش نبرده ، مامان سوسن و مامان پروین حسابی نشته اند کنار هم و شروع کردن به گریه کردن مراسم گریه کنان راه انداخته اند . ( خیلی خیلی به ویانا وابسته شده اند) ما هم که توی خانه هیچ بچه ای نداریم سرگرمی خانه مامان پروین و مامان سوسون شده بود . از این طرف هم بابا سعید از فکر ویانا که توی مهد کودک چطوری می خواهد بماند ؟ آیا گریه می کند ؟ با امروز دو شب که خوابش نبرده صبح بابائی می گفت قلبم درد می کند از فکر و خیال
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی