ويانا به مامان وحيده ديروز گفت بريم پاسا ژ خريد كنيم .
فدات مامان بشود تو از كجا مي داني مي روند پاساژخريد ميكنند ؟
ديروز بعدازظهر ويانا حوصله اش خيلي سررفته بود . برديم پاساژ دور بزنيم با ديدن مغازه ها هم سرگرم بشود .
جيگر مامان بهش گفتم برويم پاساژ چكار كنيم ؟ ويانا گفت خريد كنيم .
وقتي هم كه رسيدم چنان براي خودش مي دويد از اين مغازه به اين مغازه تازه از كنار هر كدام از مغازه ها رد مي شود مي گفت اين را براي خاله مهسا بخريم . مي رفت مغازه بعدي اين را براي بابا يخريم . از كنار لوازم آرايش فروشي كه رد شده بود مي گفت از اين مهسا داره .
قربونت بشوم كه اين قدر شيرين صحبت مي كني عشقم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی