ویانا خانم روز 1392/11/10 واکسن 18 ماهگی را زد .
عزیز دلم روز پنجشنبه با دائی حامد رفتیم واکسن 18 ماهگی را زدیم خیلی گریه کردی و خون از پاهات آمد . موقعی که آمدیم دو تا بادکنک خریدیم که بهانه گیری نکنی . تا دو ساعت حالت خیلی خوب بود اما بعد از آن پادرد و بهانه گیری شروع شد . اگر بابا سعید ما را پنج ساعت بیرون نمی برد و سرگرم نمی کرد حسابی بهانه گیری می کردی به هوای تاب بازی کردن و دور زدن توی خیابان ساکت شده بودی . اما ساعت 10 شب تا خود صبح خیلی حالت بد شد ( تب و بی قراری و پادرد ) مامان پروین تازه از سرکار آمده بود با وجود خستگی تا صبح بالای سر ویانا بود . دائی حامد هم که کسی جرأت نمیکنه از خواب بیدار کنه اما با صدای گریه ویانا بلند می شد می آمد با ویانا حرف می زد که سرگرم بشود کمتر بهانه گیری کند . بابا سعید که تا صبح با خیال راحت برای خودش خوابید .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی