ویانا خورانیویانا خورانی، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

خوشگل باباش **********

تاریخ 1391/06/16 ( یک سالگی و یک ماهگی ویانا)

1392/7/6 7:20
نویسنده : مامان ويانا
164 بازدید
اشتراک گذاری

دختر ناز مامان چند وقتی از کارهای شیرینت چیزی ننوشته ام  از کارهایی که جدیداً انجام می دهی

1- صدا و اسم حیوانات را یاد گرفتی مثلاً آهو - هاپو - میو - را یاد گرفتی و بهت میگیم خرگوش چکار می کند دستاتو می بری بالای سرت یعنی خرگوش گوش داره .

2- قابلمه و ملاقه را بهت می دم شروع می کنه به هم زدن داخل قابلمه بعدش ملاقه را میاری سمت دهان مامان که من ازش بخورم . (قربون آشپز کوچولوم بشم)

3- همین که لباس می پوشی یا موهاتو درست می کنم می ری سمت آینه قدی که خودت را ببنی جالب اینکه لباسهای جدید تنت می کنم ذوق می کنی و همش نگاه می کنی به لباست تازه موقعی که بهت

می گم لباسهای ویانا کو خم می شه بلوزت را نشان می دهی .

 

4- چند روز پیش عمو خلیل آمده بود خانه مان اولش که فقط نگاهشون می کردی عکس العملی از خودت نشان نمی دادی ولی بعدش آنقدر از عمو خلیل خوشت آمده بود که موقعی که خواستند برون خانه شان بهانه عمو و هستی را می کردی .

5-  نماز خواندن خیلی قشنگ بلدی مثل مامان پروین انجام بدهی و وقتی که بهت می گیم ورزش کنم مثل درازنشست انجام می دهی .

6- از مغازه دائی حامد که رد میشیم صدا می کنی حام بعد ما دائی حامد که صدا می کنیم بیاد تو را ببیند چکار می کنی از خوشحالی بعدش بقولت خودت به حام میگی آم ( بقل مغازه دائی حامد سوپرمارکت ) دائی حامد عادت داده ویانا را که هر سری براش خوراکی بخره .

7- وقتی می ریم خونه مامان پروین  توی اتاق خواب عکس هستی و دائی بهرام را نشان می دهی .

( خیلی ویانا به عکس علاقه دارد)

8-وان حمام را پر از آب می کنم می روی آب بازی بعدش با گریه و داد و بیدا کردن مجبورم از آب بیارمت بیرون .

9- بعد از ظهرها که می شه حسابی هوس می کنی بروی بیرون بخصوص الان هم بلدی بگی پارک من هم مجبورم با وجود خستگی ام یا ببرمت حیاط یا صبر کنم بابا سعید بیاد ما را ببرد پارک . وقتی هم

می روی پارک آنقدر تاپ بازی را دوست داری که با گریه از تاپ میارمت بیرون و پیاده روی داخل پارک را هم خیلی دوست داری ولی موقعی می خواهی راه بروی هر از چند گاهی دستاتو به زمین می زنی و هر چه آشغل و خاک باهاش بازی می کنی .

چند وقتی هم که برات سی دی چرا را می زارم از آهنگ آهویی دارم خیلی دوست داری .

در آخر دختر گلم برای بار دوم سرماخورده و اولین بار که آبریزش بینی پیدا کرده و اصلاً غذا نمی خوره . مامان جونم انشاء اله که خوب و سرحال بشی

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

عمه ی آتنا
16 شهریور 92 11:36
دختران فرشتگانی هستند از آسمان برای پر کردن قلب ها با عشق بی پایان... ویانای ناز روزت مبارک