تولد باباجون
دیشب یک تولد سه نفره برای بابا سعید گرفتم وای که ویانا چکار می کرد من از تعجب شاخ درآورده بودم تمام مسئول رسیدگی به تولد ویانا خانم بود با وجود اینکه کیک تولد ساعت پنچ خریده بودم تا ساعت 8 شب اصلاً در یخچال باز نکرد که به کیک انگشت کند و بهانه شمع بگیرد و خیلی هم استقبال می کرد از اینکه می خواهیم برای بابا سعید تولد بگیریم دیروز ویانا بدون اینکه به ویانا بگویم چکار باید برای تولد کند خودش همه کارها را انجام داد اول اینکه در برای بابای سعید باز کردده بود و بلند توی پله ها صدا می کرد بابا سعید بیا برات تولد گرفته ایم بعد از اینکه بابا سعید آمد خانه ویانا سریع رفت کادو را به بابا سعید داد گفت بابا بیا کادوت باز کنم بعد از بازکردن کادو رفت پشت صندلی نشت گفت بابا سعید بیا شمع ها را فوت کنیم بعد از فوت کردن شمع که فقط یک بار بود بر خلاف تولدهای دیگر رفت وسط شروع کرد به رقصیدن و دست بابا سعید گرفت گفت بابا سعید برقصیم و شروع کرد با چاقو رقصیدن بعد رفت خودش تنهایی نشت روی صندلی گفت بابا من دست می زنم تو برقص و بعد خودش رفت برای بردیدن کیک که دست بابا سعید گرفت شروع کرد به کیک بردیدن بعد رفت سمت کابینت کاسه آورد که داخلش کیک بریزیم بابا سعید به ویانا گفت کاسه که برای کیک نیست برو پیشدستی بیاور.
وای چه لذت بخش بود کارهای ویانا
عکسها ادامه مطلب
و اما کیک تولد بابا سعید امسال دو تا بود کیک شکلاتی همکار بابا سعید فرستاده بود.
کوله پشتی همکار بابا سعید زحمت کشیده بود.
کاود ویانا تی شرت
کادو مامان پروین که پنجشنبه داده بود (حوله تن پوش)