پارک جوانمردان ایران
تولد دایی حامد
نفس مامان فردا روز نیمه شعبان وارد یازده ماهگی می شود و من نظر کردم که هر سال روز نیمه شعبان دخترم صحیح و سالم باشد باهم بریم شیرینی پخش کنیم تازه فردا تولد دایی حامد هم هست . دایی جون دوست دارم تولدت مبارک "ماچ ماچ " از طرف ویانا ...
نویسنده :
مامان ويانا
13:30
بدون عنوان
پاره تن مامان دیروز خانه پرستارت یکمی نق نق کردی و بابا و مامان را می خواستی وقتی مامان آمد خانه دوست داشتم درسته بخورمت جیگرم فدات بعدش با هم رفتیم بیرون تا بابا آمد دنبالمون بابا برات بارفیکس خرید و رفتیم خانه مامان پروین بابایی تاپ دختملشو وصل کرد ویانا وقتی سوار شد آنقدر دوست داشت که سوار تاپ شده وقتی هم از ویانا سوال می کردیم که کی تاپ برات درست کرده پشت سر هم می گفتی بابا بابا تازه به عروسکت هم اشاره می کردی می گفتی آم که بهت بدم تا با عروسکت تاپ بازی کنی ...
نویسنده :
مامان ويانا
7:59
بدون عنوان
ویانا از چیزهایی که خوشش می آید به به که ماشاء همه چی می خورد ولی حیف که مامان وحیده شیرش کم بود به دخملم مجبور شدم شیر خشک بدم اول شیر خشک کیگوز 1 دادم بعد خواستم کیگوز 2 بدم هومانا خریدم ولی اسهال شدی دکترت (آقای عباس مدنی که دکتر خیلی خوبی هم هست ) گفت AL110 بده ولی الان یک هفته ای که شیر خشکت کمیاب شده بابا سعید همه جا را گشت اما پیدا نشد . ویانا از لباس پوشیدن خیلی بدش میاد بعضی موقع یک اشکهایی می ریزه که انگار داریم چکارش می کنیم حیف از اون پاپوش و کفشهای خوشگلی که داری ویانا هیچ کدام را نمی ذاری پات کنم باید بزور پات کنم تازه نمی ذاری گل سر و سنجاق بزنم یا موهاتو شونه کنم ای بلا تو که به این نازی هستی بذار خوشگلت کنم نفس دوست...
نویسنده :
مامان ويانا
13:12