ویانا خورانیویانا خورانی، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره

خوشگل باباش **********

ویانا به مدرسه می رود

بازی جدید ویانا می رود جلوی در می گوید من می روم خرید چی لازم داری ؟ من : خیار و گوجه ویانا :  می رود جلوی در مثلاً داخل دستش گوجه و خیار می آید می گذارد داخل دهان مامانش که بخورد بعد می گوید برایت گوجه و خیار خردیدم چی بخرم دوباره می رود خرید می کند و من می گویم چی لازم دارم. و اما مدرسه رفتن ویانا (بازی مدرسه رفتن) : کیفش را بر می دارد می رود جلوی در کفشهایش را می دهد به مامان وحیده که پاش کنم بعد خداحافظی می کند و می رود مدرسه بعضی مواقع هم پول یا خوراکی می دهم با خودش می برد . ...
30 تير 1393

دائی بهرام مرسی که امروز به شما زحمت دادم . 93/04/30

امروز صبح کسی نبود که ویانا را نگه دارد نه مامان سوسن بود ، نه مامان پروین ، نه مامان وحیده دائی بهرام زحمت کشید از صبح تا ظهر که مامان پروین بیاید از ویانا مراقبت کند . دائی بهرام که اصلاً تا بحال بچه را مای بی بی نکرده بود ، پی پی بچه نشسته بود صبح ویانا پی پی کرده بود دائی بهرام هم مجبور شده بود که ویانا را بشورد و مای بی بی کند و حسابی از ویانا مراقبت کرده بود .   ...
30 تير 1393

کلمه جدید ویانا

توی این چند روز تعطیلات ویانا مرتب تکرار می کرد " مامان نرو اداره بمان پیش من " هر چقدر با ویانا صحبت می کردم که قانع بشود که من باید حتماً بروم اداره اصلاً راضی نمی شد که نمی شد بعدش هم که می گفتم از فردا باید بروی خانه مامان سوسن شروع می کرد به گریه کردن و می گفت" نریم اینجا بمانیم " (منظورش خانه خودمان) نفس مامان عاشقتم ...
29 تير 1393

ِیک روز خوب 1393/04/23

دیروز بعد از ظهر مامان وحیده و بابا سعید خروجی ساعتی گرفتند زود رفتیم خانه ویانا خیلی خوشحال شده بود و حسابی دیروز سر حال بود ، بعد از ظهر بابا سعید بعد از استراحت با ویانا رفتند پارک و مامان وحیده هم به کارهای خانه رسید . ( البته بابا سعید هرشب تازگی ها ویانا را می برد پارک)  و در آخر عکسی که خود ویانا از پاهای کثیفش موقعی که آمده بود خانه انداخته . ...
24 تير 1393