بدون عنوان

عشق مامان خیلی دوست دارم عاشقتم بی نهایت دوست دارم الان که اداره هستم خیلی دلتنگم چند روز مریض شدی یک روز مرخصی گرفتم ماندم خانه تو را بردم تیراژه باهم رفتیم سینما و شهر بازی و کافی شاب که کمی حالت خوب بشه ولی بعدازظهر که آمدیم خانه دوباره تب کردی و بیحال بودی شب هم اسهال امروز دخترم گذاشتم خانه آبجی مهسا ولی خیلی نگران هستم بالاخره شاغل بودن مامان نمیتونه همیشه پیش تو باشم خیلی دوست دارم خدا پشت و پناهت عزیزم