دوباره امروز ویانا آمد اداره مامان وحیده
دختر گلم صبح که مثل همیشه بداخلاق شده بود اصلاً راضی نبود حاضر شود که برویم من هم مجبور شدم که ویانا را راضی کنم اگر آمده شود می رویم اداره مامان وحیده ، از پیشنهاد من خیلی خوشحال شده بود و سریع آماده شد و تا ساعت 9 اداره بود ولی از آنجائیکه که خیلی بازیگوشی می کرد و نمی گذاشت من کارهایم را انجام دهم مجبور شدم که بابا سعید زنگ بزنم بیاید دنبال ویانا ، طفلکی موقع رفتن خیلی بهانه می کرد که من مامانم را می خواهم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی