دختر پرتوقع من
ویانا هزار ماشاء اله خیلی پرتوقع شده و اصلا ً کلمه نه را نمی پذیرد (بقول خودش من کردم ) فقط حرف حرف خودش.
خیلی چیزها را دیگر می فهمد و می خواهد.
نمونه اش :
1- بابا سعید برویم شمال آب بازی کنم ، اردک بادی هم با خودم ببرم ، جوجه درست کنیم من بخورم.
2- برویم پاساژ لباس بخریم ، کفش بخریم وقتی هم که می بریم بیرون عاشق خرید کردن خیلی خرید لباس را دوست دارد.
3- موتور بی خطر بخریم من سوار بشم.
4- کیفش و روسری مامان وحیده را دستش می گیرد می گوید من دارم می روم خرید چی لازم دارید بعضی مواقع هم پول می گیرد . در خانه را باز می کند . خداحافظی می کند.
4- هرروز باید برود سوپر مارکت به سلیقه خودش کلی خوراکی بخرد و بیاید خانه . و هرروز هم باید داخل خانه آجیل (پسته - سویا - نخود - کشمش) باشد و گرنه سوال می کند نخود من کو ؟
5- یک مدت هم که تبلت می خواست از موقعی که دست دختر عموش دیده بود ولی خدا را شکر یادش رفته .
6- چند روز پیش هم که رفته بودیم بیرون ویانا گفت بریم یک رستوان خوب ؟ موقعی که بردیم از رستوان خوشش نیامده بود غذا نخورد ؟ (ویانا خانم رستوان خوب یعنی چی ؟)