عصبانت مامان از دست شیطنت های گل دختر 1392/12/01
عزیزم بعضی مواقعی واقعاً از دست کارهایت عصبانی میشم بعد دوباره پشیمان میشم که چرا ازدستت عصبانی شدم آخه قربونت بشم تازگی ها خیلی لجبازی میکنی ، اگر چیزی را بخواهی بهت ندهم شروع میکنی به گریه و داد زدن . وقتی هم بابا یا کسی را می خواهی شروع می کنی مامان را اذیت کردن . روز جمعه رفته بودیم خانه زندایی وزی روضه از دست کارهایت دیوانه شده بودم . مثلاً می رفتی بچه ها را می زدی و حسابی دعوا می کردی . توی چای همه قند می انداختی . وسایل پذیرایی که جلوی مهمانها بود برمی داشتی فرار می کردی . یا گریه می کردی می گفتی آم یعنی خوراک بدهم . چیزیهایی که را که نباید بخوری را خوردی مثلاً کاکائو ( 4 تا ) چایی . در کل اصلاً یکجا ننشستی یا دنبالت می کردم یا توی بغلم بودی . بعدش که آمدیم خانه تا سرشب بهانه گیریهایت ادامه داشت مامان هم صبرش تمام شده بود ببین دیگه چی میشود ..................