بابا سعید فقط مال ویانا است .
دیروز بابا سعید روی تخت دراز کشیده بود من هم رفتم کنار بابا سعید (می دانم ویانا خیلی بدش می آید فقط می خواستم ببینم ویانا چکار می کند فقط به همین منظور.......) دیدیم ویانا رفته کلاه سر کرده با شمشیر پلاستیکی آمده مامان وحیده را با شمشیر بزند خیلی حرکات جالبی از خودش درمی آورد برو کنار بابای خودم بعد شروع می کرد به بقل کردن باباسعید و بوس و لوس کردن خودش دوباره الکی می رفتم پیش بابا سعید ویانا می آمد وسط ما شروع می کرد من را با شمشیر زدن که برو کنار پیش بابای من نخواب جای من . ...
نویسنده :
مامان ويانا
11:09