رودخانه کنگیرمهر ماه 1393
خاک بازی
بابا سعید منه دادا گوهر نخوابه پیش بابای من .....................
کیانا دختر عموی ویانا
آقا نوید پسر عموی ویانا
حیاط خانه دادا گوهرمهر ماه 1393
امامزاده سید عبداله مهر ماه 1393
ویانا برف بازی می خواهد توی این فصل سال
چند روز که ویانا می گه که برویم برف بازی دیشب هم آماده شده بود رفته بود جلوی در که برویم برف بازی کنیم آخه من برف از کجا بیارم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ...
نویسنده :
مامان ويانا
14:57
خاطرات سفر به ایلام
ویانا اصلاً دختر خوبی نبود خیلی خیلی خیلی اذیت کرد توی این سفر واقعاً نمی دانم چرا اینقدر اذیت می کرد کلاً خیلی لجبازی می کرد نه وسایل خودش و مامانش را به کسی می داد و سر این موضوع با بچه ها دعوا می کرد جالب اینجا بود که خودش اگر وسایل بچه ها را می گرفت اشکالی نداشت و به زور وسایلی که مال خودش نبود را می گفت مال من . از طرف دیگر ویانا چون زیاد توی جمع شلوغ نبوده وقتی جمعیت زیاد می شد بهانه گیری بیشتری می کرد . یک روز هم که رفته بودیم رودخانه ویانا که این همه عاشق آب بازی اصلاً با آب بازی نمی کرد . از همه بدتر روز تولد آقا نوید خیلی بهانه گیری می کرد می گفت که تولد من ، تولد نوید نیست من باید شمع فوت کنم کسی که هم به کیک دست نزد کیک تولد ...
نویسنده :
مامان ويانا
12:17