بدون عنوان
ویانا چرا هروز برای مهد کودک رفتن گریه می کنی ؟
دخترم صبح ها که می رود چنان گریه ای می کند که اشک مامان وحیده را در می آورد ولی موقعی که می خواهم بروم دنبالش راضی نمی شود که برویم خانه . نه به رفتار صبح که گریه می کند ، نه به رفتار بعدازظهر که از مهد کودک نمی آید بیرون. ...
نویسنده :
مامان ويانا
9:02
عروسکهای شهر موش های 2
امروز توی یک سایت دیدم که عروسک شهر موش ها 2 را برای فروش دارند . ...
نویسنده :
مامان ويانا
9:00
بدون عنوان
بدون عنوان
بدون عنوان
روز پنچشنبه من و ویانا رفتیم شهربازی امیر پارس
روز پنجشنبه مامان وحیده اول ویانا برد شهربازی بعد از آن هم سینما. جای آقا نوید پسرعموی ویانا خیلی خالی بود چند بار یادش کردم چون زیاد شهربازی بازی هایش مناسب ویانا نبود بیشتر مناسب سن آقانوید و پسرها بود.
نویسنده :
مامان ويانا
9:15
اولین سینمایی که مامان وحیده و ویانا با هم رفتند
روز پنجشنبه 1393/06/13 دوتایی رفتیم سینما اولش خیلی خوشحال بود فکر می کند شهر موشها چی ؟ اولین باربود که می رفت سینما توی فکرش اصلاً دیدن فیلم نبود بلکه فکر می کرد که می خواهد از نزدیک وارد شهرموش ها شود و موش ها را از نزدیک ببیند . ولی وقتی وارد سینما شد و فیلم شروع شد شروع کرد به گریه کردن که خاموش کن برویم . نیم ساعت بیشتر نتوانست طاقت بیاورد مجبور شدم بی خیال دیدن فیلم شویم و برویم خانه. ...
نویسنده :
مامان ويانا
8:52
گل دختر مامان مریض شده
نفسم چند روزی بود که کسالت خیلی جزئی داشت ولی دیروز صبح که از خواب بلند شد دیدم حال ندارد ولی اچاره ای نداشتم مجبور شدم ببرم مهدکودک ساعت 10/30 صبح بود که زنگ زدم مهد حال ویانا را بپرسم گفتند می خواستند زنگ بزنند د که ویانا را ببریم دکتر طفلکی توی مهد چند بار بالا آورده بود . با بابا سعید ویانا را بردیم دکتر بعد از دکتر رفتیم خانه برای ویانا سوپ درست کردم ولی چون بابا سعید رفته بود سرکار ویانا بهانه بابا سعید را می گرفت ، حسابی بداخلاق شده بود. امروز که خواستم مرخصی بگیریم طبق معمول نتوانستم مرخصی بگیرم مرخصی مامان وحیده حتماًباید دوهفته قبل از مرخصی هماهنگ شود تا جانشین بیاید ( من از کجا بدانم که ویانا مریض می شود که دو هفته قبل اطلاع بد...
نویسنده :
مامان ويانا
11:01