ویانا خورانیویانا خورانی، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

خوشگل باباش **********

ویانا نمی گذارد بابا سعید درس بخواند

الان چند روزی که امتحانات بابا سعید شروع شده ویانا همین که می بیند که بابا سعید در حال خواندن درس سریع می رود کتاب و خودکار و مداد می آورد که مثلاً پیش بابا سعید درس بخواند اما چند دقیقه بعد شروع می کند به حرف زدن - اذیت کردن - کتابهای بابا را دست زدن و یا خودش را می چسباند به بابا سعید و بیچاره بابا سعید به جای درس خواندن ، کتاب و جزوه دستش از این اتاق به اون اتاق تا شاید بتواند یک صفحه درس بخواند اما فایده ای ندارد که ندارد . دیروز هم ویانا را بردم شهربازی تا بابا درس بخواند ویانا بر خلاف روزهای دیگر که دوست ندارد از شهربازی بیاید بیرون ولی دیروز توی شهربازی از مامان می پرسید بابا خونه است ؟ بابا دارد درس می خواند ؟ خیلی زود توی شهربازی گف...
30 دی 1393

امروز سومین باری که ویانا از طرف مهد کودک می رود اردو .

ویانا از دیروز خیلی خوشحال بود که امروز می خواهد برود اردو و منتظر بود که صبح بشود برود مهد کودک که برود اردو خیلی برایم جالب بود که برای اولین بار این همه اشتیاق مهد کودک داشت . در ضمن ویانا اصلاً توی مهد کودک بعضی مواقع خیلی اذیت می کند و لجبازی چند روز پیش که برای سنجش شنوایی آمده بودند مهد کودک ویانا اصلاً نگذاشته بود معاینه کنند مدیر مهد می گفت همه بچه ها همکاری کردند ولی ویانا اصلاً نه توی عکس گرفتن نه معاینه های که توی مهد انجام می دهند همکاری نمی کند .  
23 دی 1393

زخمی شدن چونه ویانا

دیروز ویانا بعد از دستشویی کردن پاهایش خیس بود روی پادری دستشویی گذاشتم گفتم صبر کن تا من دستشویی و دستهایم را بشورم بیایم تو را خشک کن و شلوار بپوشی یکدفعه تلفن زنگ خورد ویانا به حالت دو رفت سمت تلفن که بردار با صورت خورد روی سرامیک و طفلکی چونه اش زخم شد تا صبح اصلاً ویانا نخوابید و توی خواب گریه می کرد.
22 دی 1393