ویانا خورانیویانا خورانی، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره

خوشگل باباش **********

شیرین کاریهای ویانا 1392/08/07

نفس مامان از کارهایی که جدیداً انجام می دهی : 1- سفره  را جمع میکنه همینکه ما شام را می خوریم تا ما بلند شویم سفره را جمع کنیم ویانا از وسایل سفره را با آن دستهای کوچکش بلند می کنه میبرد داخل آشپزخانه بعد میگه بابا یعنی بابا از دستش بگیرد . یا اشاره می کنه که بگذاریم داخل یخچال . 2-  قبلاً موقعی که بوس می کرد دهانش را باز می کرد می گذاشت روی صورت ولی الان مثل ما بوس می کنه بخصوص باباشو بغل می کنه دستاشو می اندازه دور گردن بابا سعید شروع می کنه به بوس کردن 3- هیمن که بابا سعید از سرکار یا دانشگاه میاید خانه ویانا می رود سر یخچال میگه آب یعنی به بابا آب بیاورم بعدش قابلمه روی گاز را نشان می دهد که برای باباش شام بیاورم . ...
12 آبان 1392

خاطرات مراسم جشن دوست دائی بهرام و پاگشای پسر دائی مامان وحیده

مراسم جشن حامد صمدی روز پنجشنیه1392/08/09 : دخترم گلم موقعی که خواستیم برویم ساوه عروسی دوست دائی بهرام تا ساوه گرفتی خوابیدی و حسابی شارژ شدی . موقعی که رفتیم سالن عروسی اول شروع کردی خوردن میوه و شیرینی بعدش حسابی برای خود دست     می زدی و می رفتی وسط سالن با دستمال کاغذی کردی رقصیدن جالب اینکه مامان پروین یا مامان وحیده بدون اینکه بهت بگیم دست بزن یا برقص شروع می کردی به رقصیدن یا سر و بدنت را تکان دادن . (آفرین که دختر خوبی بودی) مراسم پاگشای محمد رضا روز شنبه 1392/08/11 : عزیزم توی مراسم هیچ بچه ای را دعوت نکرده بودند تو تنها بچه ای بودی که بدون دعوت رفتی آخه قربونت برم نه خاله داری ، نه فامیلهای بابائی تهرا...
12 آبان 1392