ساعت 5 صبح ویانا داشت برف را نگاه می کرد.
گل دخترم صبح خواستیم برویم سرکار بیدار بود توی ماشین چنان به بارش برف نگاه می کرد چون همه جا سفید پوش شده بود . الان کاش با ویانا می رفتیم توی حیاط با هم برف بازی می کردیم و عکس می انداختیم . ...
نویسنده :
مامان ويانا
13:43