ویانا خورانیویانا خورانی، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 29 روز سن داره

خوشگل باباش **********

دخترم عاشق آهنگ آهویی دارم خوشگل.....

  آهویی دارم خوشگله فرار کرده زه ستم دوریش برایم مشکله کاش که اون رو می بستم آهویی دارم خوشگله فرار کرده زه ستم دوریش برایم مشکله کاش که اون رو می بستم ای خدا چکار کنم آهو رو پیدا کنم ای خدا چکار کنم آهو رو پیدا کنم آی چه کنم وای چه کنم کجا اون رو پیدا کنم آی چه کنم وای چه کنم کجا اون رو پیدا کنم کاش که اون رو می بستم کاش که اون رو می بستم ...
24 دی 1392

ویانا خانم برای خودش دیروز تولد گرفته بود .

خوشگل باباش دیروز رفته بود از داخل کمد وسایل تزئینی که برای تولدش بود با خوشحالی می آورد بیرون باهاشون بازی می کرد و می گفت تولد تولد و با این کارش حسابی ذوق می کردی بعدش می آورد به مامان و بابا و عمو خلیل نشان می داد می گفت تولد . قربونت برم موقع تولدت که همش گریه کردی و هیچی نفهمیدی الان تازه می فهمی تولد یعنی چه ؟ تازه موقعی که خونه هستیم می رود در کمد سی دی هایش را باز می کنه می گه سی دی تولد یعنی سی دی جشن تولدش را بزاریم نگاه کنه فقط به خاطر مهسا و الهام دوست داره سی دی تولد ببینه چون عاشق خاله مهسا و الهام بخصوص خاله مهسا   ...
23 دی 1392

شعر باب اسفنجی

آماده اید بچه ها؟ بله ناخداااااااااااااااا نشنیدم صداتونوووو بله ناخدااااااااا اوووووووووووووو میاد پیشتون با خوشحالی باب اسفنجی عاشق آبه این تپلی باب اسفنجی اسفنج کوچیک دندون خرگوشی باب اسفنجی باب اسفنجی باب اسفنجی باب اسفنجی شلواااااااار مکعبــــــــــــــییییی ها ها ها ها ها ها دو رو رو دو دو دو  
21 دی 1392

این شعر تقدیم به دختر گلم به مناسبت دومین شب یلدا

سی ام آذره و یک  شب زیبا یه  شب بلند به اسم شب یلدا شب شب نشینی و شادی و خنده شبی که واسه ی همه خیلی بلنده همه ی اهل خونه خوشحال و خندون آجیل و شیرینی و میوه  فراوون شب قصه گفتن و یاد قدیما قصه ی لحاف کهنه ی ننه سرما شب یلدا که سحر شد،فصل پاییز میره جای پاییز رو زمستون می گیره ننه سرما باز دوباره برمی گرده کوله بارش رو پر از سوغاتی کرده ...
9 دی 1392
1